سفر به کیش اولین سفر هواییه ادرینا بود و من کلی استرس داشتم که نترسه یا گوش درد نگیره اولش که میخواستیم سوار هواپیما بشیم ادی با دیدن جمعیت جیغ کشیدی از بغل بابا پریدی تو بغل من منم پنبه گذاشته بودم تو گوشت هی در میاوردی البته چون میدونستم وانمیستی و اذیت میشی قبلش بهت یه کوچولو استامینوفن دادم که بخوابی 20 دقیقه اول هی غر زدیو گریه کردی همه هم هی یاری میرسوندن با شکلاتو نگه داشتنت و.... تا خسته شدیو خوابیدی وقتی رسیدیم بیدار شدی اونجا هم خوب بودی ولی همش میخواستی از کالسکه بیای پایینو بدویی اینورو اونور شتر سواری هم کردی به شتر هم میگی دودور پرنسس کوچولوی مامان چه زود میگذره وتو هی بزرگ و بزرگتر میشی روز به روز خانوم تر میشی البته ما هم داریم پیر میشیم :( الان یه سالو سه ماهته +9 ماه که تو دل مامان بودی دقیقا دوساله که خدا تورو به ما داده و چه نعمت بزرگی هستی تو زندگی بدون تو معنا نداره خداروهزار مرتبه شکر که سالمی و این یعنی زندگی... این ماه هم تو مطب دکتر اذیت کردی و نزاشتی دکتر خوب معاینت کنه وزنت 10100 و قدت که گفت 73 ولی احتمال زیاد اشتباه کرد چون قبلا گفته بود 76 بهرحال بهت شربت زینک داد برای قدت و ازمایش خون و ادرار و مدفوع که هنوز انجام ندادیم شیطونی سر جاشه غذا هم گاهی خوب گاهی بد همون 4 تا دندونو داری فعلا میگم جوجو میگه تو میگی دیک دیک جواب گاو هم میگی مااااا به تنقلات میگی نونو دست منو میگیری میبری دم کابینت تنقلات میگی نونو به غذا میگی هام به مایعات میگی اب ازت بپرسیم فلانیو(هرکیو) دوست داری با قاطعیت میگی نه مفهوم نه رو نمیدونی ولی میگی نه عروسکتو میاری میزاری روی پاهات میگم نینی رو بخوابون عروسکتو تکون میدی میگی پیشششش من بدهکار توام ای مادر همه جانی که به من بخشیدی لحظاتی که برای امن من جنگیدی وبدهکار توام عمرت را روزهایی که ز من رنجیدی اشکها دزدیدی و به من خندیدی من بذهکار توام ای مادر... سلام مامانی ببخش انقدر دیر اومدم وبلاگتو اپ کنم اخه یکماهو نیم بود لب تاب نداشتیم این ماه وزنت 10100 که اضاف نکرده بودی قدتم نذاشتی دکتر اندازه بگیره کارای جدیدت: وقتی اسفند دود میکنم برات دستتو روش میچرخونی یه چیزایی میگی مثلا داری صلوات میفرستی لی لی حوضک میکنی بوس میکنی بوس هم میدی 4 تا دندون داری 2تا بالا 2تا پایین اشاره به وسیله هایی که میشناسی میکنی خلاصه خیلی کارات شیرین شده ادرینا مشغول فضولی تو کمد
ادرینا(کوچی کوچی کوتاهه.هندی نهی ایرانی هی)
اخم کردنم بلدمممم
|
About
سلام عچقم این وبلاگو مامانی با کمک بابا برات طراحی کرده و خاطراتتو از وقتی که نبودی تا وقتی که اومدی و بزرگ میشی برات مینویسیم تا وقتی بزرگ شدی خودت بتونی همه خاطراتتو بخونی گلم دوست داریم
Archivesآذر 1393خرداد 1393 فروردين 1393 دی 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390 آذر 1390 آبان 1390 مهر 1390 فروردين 1390 AuthorsLinks
عنوان لینک
تبادل
لینک هوشمند
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
Alternative content |